خبرگزاری مهر، سرویس بین الملل: یک روندپژوهی دقیق و مبتنیبر تحولات میدانی و سیاسی در سوریه، نشان از تغییر داستان خونین بحران سوریه از سال ۱۳۹۴ بهاین سو دارد؛ در واقع وقتی با تلاش جمهوری اسلامی ایران، روسیه بیشتر از قبل مجاب شد تا علاوهبر نقشآفرینی سیاسی در چهارچوب شورای امنیت سازمان ملل متحد، اینبار با رویکردی نظامی به این بحران ورود کند، عملاً در طی همکاری نظامی با ایران و ارتش سوریه، ورق بحران در سوریه برگشت.
از آن زمان تاکنون، حجم مناطقی که توسط تروریستها اشغال شده بود و اکنون تحت حاکمیت دولت سوریه است، قابلتأمل میباشد، بهگونهای که میتوان گفت جز شرق فرات و استان ادلب و بخشهایی از شمال استان حلب که همگی علاوهبر رویکرد نظامی، نیازمند حلمسئله در حوزه سیاسی نیز میباشند، اکنون تحت نظر دمشق اداره میشوند. نشانههای متعددی نیز وجود دارد که بیانگر تداوم و پیشرفت روند کنونی در سوریه است.
این ارتقای سیاسی، نظامی و حاکمیتی دولت اسد در بحران سوریه، عملاً باعث شده است تا گزینه شکلگیری یک دولت قویِ برخاسته از بحران در این کشور، زمینه را برای احساس تهدید بیشتر در رژیم صهیونیستی فراهم سازد. آنچه در ادامه میآید، سه تهدید برجسته از میان چندین تهدیدی است که این رژیم از یک دولت قوی در سوریه احساس خواهد کرد. شناخت این نگرانیهای اسرائیل میتواند زمینه را برای پیشبینی و شناسایی مداخلات بیشتر این رژیم در معادلات سوریه و درنتیجه طراحی برای مقابله با این مداخلات فراهم سازد.
۱. آغاز سیاست خارجی سوریه
اگرچه تلخ اما واقعیت این است که سوریه از سال ۲۰۱۱ تا حدود ۲۰۱۹، عملاً سیاست خارجی نداشت. برخی اندیشمندان و تحلیلگران براین باور بودند که ماهیت بحران و مصائب آن بهگونهای بود که باعث میشد دمشق از یک برنامه هدفگذاریشده، پویا، روبهجلو، کنشگرانه و درتعامل با بازیگران متعدد محروم باشد. شاید به تعبیر دیگر بتوان گفت سیاست خارجی سوریه در این ایام، صد درصد مبتنیبر رفع نیازهای امنیتی داخلی برای کاهش و رفع بحران بود و عملاً سویههای کنشگرانه خارجی غیر از هدف مذکور نداشت. اما در صورت شکلگیری یک سوریه قوی، این نقص بهشکلی اساسی رفع خواهد شد.
سوریه نشان داده که یکی از قهارترین بازیگران منطقهای در حوزه سیاست خارجی است. وقتی سخن از بازتنظیم معادلات براساس منطق موازنه قوا بهمیان آید، رفتارها و کنشهای خاص حافظ اسد در مقابل رژیم صهیونیستی، لبنان، عراق، ایران، عربستان، ترکیه و آمریکا زبانزد است. بنابراین سوریها را باید در میان حرفهایهای عرصه دیپلماسی جای داد. طبیعی است که وقتی سوریه قوی شکل گیرد بهگونهای که دمشق بدون نگرانی اساسی از وضعیت داخلی خود، بتواند به کنشگری منطقهای دست زند، عملاً رژیم صهیونیستی با بازیگری تازهنفس و ازبحرانگذشته روبرو خواهد بود که میکوشد با ایفای نقش در نظم منطقهای، کمبودها، نقصها و ضعفهای سالهای بحران را برطرف سازد.
۲. تغییر در معادلات راهبردی حول جولان
سوریه سابقه چندین بار مشارکت در مذاکراتی را داشته است که هدف آن، بازپسگیری جولان و درعوض، بهنوعی بهرسمیت شناختن رژیم صهیونیستی بوده است. تمامی این مذاکرات نیز با تغییر مسیر دمشق همراه بوده است. بهبیاندیگر بهدلیل فشارهای خارجی بر سوریه جهت سازش با اسرائیل، این کشور که سبکوسیاق خود را در عرصه دیپلماسی دارد، بهدلیل برخی ملاحظات ازجمله نوع و ساختار نظم منطقهای، میپذیرفت که بهصورت غیرمستقیم و حتی مستقیم (چندجانبه، پس از اسلو) با اسرائیل مذاکره کند. البته بهدلیل بدبینی واقعنگرانه نسبت به وعدههای اسرائیل، میز مذاکرات عملاً ترک میشد یا به جایی نمیرسید.
اما با فرض اینکه دولتی قوی در سوریه شکل گیرد، بهنظر میرسد نوع نگاه دولت این کشور به منطقه جولان و اشغالگر آن یعنی رژیم صهیونیستی، متفاوت از قبل خواهد شد. اسرائیل، جولان را در سال ۱۹۶۷ اشغال کرد، در سال ۱۹۸۲ آن را براساس مصوبه کابینه، رسماً تحت حاکمیت جعلی خود قرار داد و در سال ۲۰۱۹ نیز تأیید آمریکا را بر این مصوبه گرفت. بنابراین هیچگونه امیدی به مسیر مذاکراتی برای بازپسگیری جولان ازطریق راهکارهای سیاسی وجود ندارد. بنابراین درصورت شکلگیری دولتی قوی در سوریه، با احتساب زمان و برخی ملاحظات، بهنظر میرسد این دولت قوی، مانند گذشته در مسیر خاموشی جبهه جولان علیه اسرائیل گام برنخواهد داشت، اگرچه فعالسازی هرچهبیشتر این جبهه نیز برای دمشقی که مبتنیبر نظم منطقهای و موازنه قوا گام برمیدارد، یک امر قطعی نیست؛ اما آنچه مشخص است، افزایش احتمال فعالماندن جولان مانند شرایط فعلی است، تاجاییکه اسرائیل از این ناحیه نیز مانند جبهه جنوب (غزه)، مرز با لبنان و کرانه باختری، احساس نگرانی و تهدید کند.
۳. استحکام روابط با محور مقاومت
دولت بشار اسد اکنون بهخوبی متوجه است در زمانی که کمترین متحدی برای مقابله با بحران نداشت، این جمهوری اسلامی ایران و بازیگران محور مقاومت بودند که با نقشآفرینی سیاسی، امنیتی و نظامی، مانع از سقوط دولت او شدند، اگرچه چند سال پس از بحران، روسیه نیز به این بازیگران افزوده شد. با فرض اینکه دولتی قوی در سوریه شکل گیرد، این دولت با دو گزینه مواجهه است؛ نخست اینکه برای تکرارنشدن بحرانی چنین خانمانسوز و خونین در کشورش، دست از مقاومت و عضویت در محور مقاومت بردارد و دوم اینکه این عضویت را استحکام بخشد.
گزینه نخست، نه اکنون که سالها است در مقابل دیدگان دولت سوریه است. واقعیت این است که ژئوپلیتیک سوریه بهگونهای است که اگر دست از مقاومت بردارد، عملاً یکی از مهمترین و چهبسا مهمترین گزینه خود را برای ایفای نقشی متفاوت از برخی کشورهای عربی از دست خواهد داد. سوریه نه توان اقتصادی بالایی دارد که بتواند براساس آن به کنشگری در منطقه و جهان عرب بپردازد و نه بهلحاظ فرهنگی، سردمدار جریانی خاص با شمولیت بالا است؛ آنچه میتواند پرستیژی خاص و متمایز به سوریه ببخشد، ژئوپلیتیک آن است که درصورت دستبرداشتن از مقاومت، آن نیز عملاً از میان میرود و به دولتی عادی تبدیل میشود.
بنابراین فارغ از کمکهایی که محور مقاومت به سوریه برای مهار، مدیریت و درنهایت عبور از بحران در این کشور کرده و بشار اسد بارها اذعان داشته که خود را مدیون این کمکها میداند، بهلحاظ مؤلفههای نقشآفرینی و قدرتافکنی یک دولت قوی نیز دولت سوریه ناگزیر به مقاوم ماندن است. بنابراین بهنظر میرسد هر دوی سویههای مورد اشاره، منجر به حضور بیشازپیش سوریه در محور مقاومت و حضور بازیگران این محور در سوریه خواهد شد. طبیعی است که برخی چالشها در این حوزه ازجمله رابطه حماس و دولت اسد، با گذر زمان باید بهنحوی ازسوی سایر بازیگران این محور رفع شود و بهنظر چنین نیز خواهد شد. بنابراین استحکام روابط سوریه با مقاومت، تهدیدی اساسی و در برخی مواضع از نوع تهدید وجودی برای رژیم صهیونیستی خواهد بود.
جمعبندی؛ سوریه مطلوب اسرائیل چگونه است؟
براساس آنچه آمد، درصورت تشکیل دولتی قوی در سوریه، سیاست خارجی این کشور پس از چندین سال وقفه و ضعف، دوباره شکل میگیرد، نوع نگاه دمشق به معادلات راهبردی حول جولان تغییر خواهد کرد و نسبت این کشور با محور مقاومت نیز عمیقتر و منسجمتر خواهد شد. واقعیت این است که تمامی این موارد، در تضاد با سوریه مطلوب برای رژیم صهیونیستی است.
از نظر این رژیم، سوریهای مطلوب است که؛ نه دولت اسد بر تروریستها غلبه کند و نه تروریستها بر این دولت برتری یابند تا بتوانند به استقراری باثبات دست یابند، جنگ فرسایشی ادامه یابد، تمامیت ارضی سوریه از میان برود و واحدهایی ضعیف در نبردی دائمی با یکدیگر شکل بگیرند، این تجزیه بهنحوی باشد که دیگر امکان پشتیبانی از حزبالله لبنان از سوی ایران فراهم نباشد، محور مقاومت در سوریه حضور نداشته باشد و…؛ سوریه مطلوب اسرائیل، یک سوریه ضعیفشده، چندپاره و با چالشهای امنیتی و نظامی دائمی است. بنابراین نخبگان و مقامات حکومتی رژیم صهیونیستی نسبت به هرگونه استقرار ثبات و آرامش در سوریه بهگونهای که زمینه بازیابی نقش دمشق در معادلات منطقه فراهم شود، سکوت نخواهند کرد، اگرچه دست مقاومت نیز در این نبرد، پُر است.
نظر شما